روبهی دیدم گریزان از خطر مثل قرقی میپرید از ده به در
گوئیاگرگی است در تعقیب او کین چنین روبه کند از وی حذر
قاطری هم از مقابل میگذشت وحشت روباهش آمد درنظر
گفتش ای آنکه شتابان میدوی درفرار از مشکلی یا در سفر
لحظهای آهستهتر ای آشنا خستگی درکن کمی در این گذر
روبه بیچاره درحال گریز کرد بازهم سرعتش را بیشتر
همچنان گفتا به قاطر با شتاب تومگر خوابی که ماندی بی خبر
حاکم ده داده فرمانی جدید اینکه در ده هرخر وهرکره خر
باید از فردا به بیگاری رود ورنه گردن میزنندش با تبر
قاطر آنگه خندهای فرمود و گفت ربط این فرمان به تو دارد مگر
گو کجای هیکلت شکل خراست یا تو دیوانه شدی یا من پکر
پاسخش داد اینکه بنده کاملا میشناسم طینت نوع بشر
گر که پالانی نهد بر دوش من بعد از نامم نهد خر، وی اگر
من چگونه رفع این مشکل کنم دیگر از این شر نشاید دفع شر